تب آلود زیر لحاف  ضخیم دراز کشیده. آرام آرام از بستر بیماری برخواسته. مادر دستی با ملایمت در موهای پرپشتش فرو برده. دستی نورانی بر قلبی رنگ پریده. ولی بچه طعم این زندگی را دوست ندارد. ملافه ها چروکیده اند و تماس با آنها پوستش را می سوزاند. نمی تواند با کسی حرف بزند، نمی تواند بگوید می خواهد این زندگی را ترک کند

یک آه بچه کافی است تا اهالی منزل به تکاپو بیفتند و دست به دامان فرشتگان شوند. چهره اش رنگ پریده شده و شیری رنگ، اما درخششی در عمق چشمانش هویدا شده. زبانه ای در تخم چشمانش که بسان آتشی پنهان است. و همه از آتش سوزی می ترسند
.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کیان مبل راحتی رونق تولید و پدافند غیرعامل دانلود برای شما ایران مارکت theirre shop خبری حفاظ ثامن تل استار